جایی که در آن جامه های دوخته و نادوخته را نگه داری می کردند، رخت خانه، انبار البسه، برای مثال پشمینه پوش خرقۀ سالوس تا نسوخت / از جامه خانۀ کرمت خلعتی نیافت (کمال خجندی - لغتنامه - جامه خانه)
جایی که در آن جامه های دوخته و نادوخته را نگه داری می کردند، رخت خانه، انبار البسه، برای مِثال پشمینه پوش خرقۀ سالوس تا نسوخت / از جامه خانۀ کرمت خلعتی نیافت (کمال خجندی - لغتنامه - جامه خانه)
کنایه از بندیخانه. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامه). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند: گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود گردون کبودجامه شد از ماتم وفا. خاقانی. ، کنایه از خانه بی میمنت. (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). خانه نامبارک. (شرفنامه) ، خیمۀ صحرانشینان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) : سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب. خاقانی. وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقۀ دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. (از شاهد صادق)
کنایه از بندیخانه. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامه). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند: گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود گردون کبودجامه شد از ماتم وفا. خاقانی. ، کنایه از خانه بی میمنت. (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). خانه نامبارک. (شرفنامه) ، خیمۀ صحرانشینان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) : سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب. خاقانی. وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقۀ دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. (از شاهد صادق)
دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری بروجرد و 9 هزارگزی جنوب راه شوسه، هوای آن معتدل و دارای 51 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری بروجرد و 9 هزارگزی جنوب راه شوسه، هوای آن معتدل و دارای 51 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قید تکرار: اندک اندک بهم شود بسیار دانه دانه است غله در انبار. سعدی. ، یک یک. یکی یکی. مجزی به افراد جدا از یکدیگر: محبب، حبه حبه: در پلۀ ترازوی اعمال عمرما طاعات دانه دانه و عصیان تنگ تنگ. سوزنی. تیغ حصرم رنگ و بر وی دانه دانه چون عنب پخت گردون زان عنب نقل و ز حصرم توتیا. خاقانی
قید تکرار: اندک اندک بهم شود بسیار دانه دانه است غله در انبار. سعدی. ، یک یک. یکی یکی. مجزی به افراد جدا از یکدیگر: محبب، حبه حبه: در پلۀ ترازوی اعمال عمرما طاعات دانه دانه و عصیان تنگ تنگ. سوزنی. تیغ حصرم رنگ و بر وی دانه دانه چون عنب پخت گردون زان عنب نقل و ز حصرم توتیا. خاقانی
تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء) ، بسیاربسیار. (آنندراج) : ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند میریخت. نظامی. با مظهری امروز بویرانۀ خویش بودیم بفکر دل دیوانۀ خویش ابر کرمی موج زد و پر کردیم از مدح تو خانه خانه کاشانۀ خویش حیاتی گیلانی (از آنندراج). ، حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: ’صفحۀ شطرنج و نرد خانه خانه است’، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل، خانه بخانه: شهرشهر و خانه خانه قصد کرد نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد. مولوی
تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء) ، بسیاربسیار. (آنندراج) : ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند میریخت. نظامی. با مظهری امروز بویرانۀ خویش بودیم بفکر دل دیوانۀ خویش ابر کرمی موج زد و پر کردیم از مدح تو خانه خانه کاشانۀ خویش حیاتی گیلانی (از آنندراج). ، حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: ’صفحۀ شطرنج و نرد خانه خانه است’، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل، خانه بخانه: شهرشهر و خانه خانه قصد کرد نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد. مولوی
می خانه. میکده: عقل اگر در میانه کشته شود دیت از باده خانه بستانیم. خاقانی (از آنندراج). ما هم بباده همدم خاقانییم و بس کو راه باده خانه که جویای باده ایم. خاقانی
می خانه. میکده: عقل اگر در میانه کشته شود دیت از باده خانه بستانیم. خاقانی (از آنندراج). ما هم بباده همدم خاقانییم و بس کو راه باده خانه که جویای باده ایم. خاقانی